شهر توصیف شد در این نمایشنامه دولت آبادی تجسمی است از تباهی جامعه بورژوایی، تنگنایی است متعفن که در آن گرسنهها خون و فرزند خود را میفروشند، زنان فاحشهاند و مردان مسخ شدگانی که یکی پدر را کشته و روح دیگری از شدت نفرت سیاه شده است و خلاصه "هر آدم انبانی است از نجاست". در کتاب از نگاه منتقدی نوشته شده: "در کارهای دولتآبادی دو میل یا دو نیرو با یک دیگر در ستیزند.... یکی درون نگری روانکاوانه روشنفکران وازدهای است که اعتقاد خود را از دست داده و زیر پایشان خالی شده و از این واقع نگری زنده و حتی گاه رزمجویانه.... ستیز واقع بینی عمیق و خیال پردازی مالیخولیایی در وجود دولت آبادی و در نوشتههای او همچنان ادامه دارد: واقع بینی انسانی، او و نوشتههایش را کمال میبخشد و مالیخولیای روشنفکرانه او را به عفونت ابتذال میکشد...".