خلاصه :
"سانگهی" پسربچهای است که به همراه پدر و مادرش در دهکدهای زیبا زندگی میکند. از آنجا که دهکدۀ آنها هم مرز با منطقۀ دشمن است، پدر سانگهی ماموریت دارد تا هر شب بالای تپه رفته و آتش روشن کند. به همین ترتیب نفراتی که روی تپههای مجاور هستند باید آتش روشن کنند و حاکم با دیدن آتش متوجه شود که خطری در کمین او و مملکتش نیست. شبی که پدر به علت شکستن یکی از پاهایش، قادر به روشن کردن آتش نیست، از سانگهی میخواهد تا این ماموریت مهم را به انجام برساند. سانگهی، که خیلی علاقمند به دلاوریهای سربازان در هنگام جنگ است، با انجام این ماموریت، متوجه میشود که خود در حکم سربازی است که با روشن نگه داشتن آتش از کشورش دفاع کرده است.
نقد کتاب :
پایه چهارم - قفسه 409 (داستان خارجی)