این کتاب، مجموعهای است از پنج خاطره که زنان مقاوم و همیشه سرافراز ایران از دوران دفاع مقدس روایت کردهاند. عنوانهای این خاطرات عبارتاند از: مادربزرگ در جبهه/ زهرا محمودی؛ زنان خرمشهر/ فوزیه وطنخواه؛ جای امن/ الهه حجازی؛ بیقرار/ مریم امجدی؛ و همهچیز برای ماندن/ سکینه حورسی و نرگس بندری. در قسمتی از خاطرة «مادربزرگ در جبهه» میخوانیم: «اغلب خواهرانی که در پایگاه شهید علمالهدی کار میکردند، پسرهایشان نیز در جبهه بودند. آنها تمام روز را در پایگاه به شستن لباس رزمندهها، پتوها و ملحفههایی که از بیمارستانها یا جبههها جمعآوری شده بود، میپرداختند. از طرفی دیگر وظیفة آنها بستهبندی هدایا و داروهایی بود که مردم به خوزستان میفرستادند تا بین رزمندهها تقسیم شود. شبهای عملیات نیز امدادرسانی میکردند. مدتی در این محل، مشغول کار بودم. در بین خواهران اهوازی، زن مسنی را که از هر دو چشم نابینا بود، دیدم. زن بسیار آرامی بود. صبحها میآمد تا ظهر لباسها را میشست و میرفت. او مادر دو شهید بود و روحیة عجیبی داشت. یک روز از او خواستم تا عصر بماند و در کاری که پیش آمده بود به خواهران کمک کند. برخلاف همیشه نپذیرفت و با خوشرویی گفت: شرمندهام؛ اگر امکان داشت میماندم. اما امروز ساعت دو بعد از ظهر مراسم عقدکنان دخترم است.»