"جوری جورتان" پسرک تنبلی است که روزی همراه دوستانش به جنگل میرود، آنها هنگام بازگشت راه را گم میکنند و بر سر دوراهی نور و صدا قرار میگیرند. بچهها به توصیهی جوری جورتان، راه نور را در پیش میگیرند، اما دراین راه با دیو سفید خالدار روبهرو میشوند. آنها پس از پشت سر گذاردن ماجراهایی موفق میشوند از چنگ دیو بگریزند و سالم به دهکده بازگردند. این داستان از افسانهای آذری به نام "جوری جورتان" به معنی جورتان کوچولو اقتباس شده است.