در این داستان که بر اساس متن شاهنامه، بازنویسی شده، چنین آمده است که سودابه ـ زن کیکاووس و نامادری سیاوش ـ بدو عاشق شد و سیاوش را به خود خواند، اما وی تن نداد. چون سودابه از او ناامید شد به شوهر خود گفت که سیاوش به من نظر دارد. با انکار سیاوش، کیکاوس گفت که شرط بیگناهی سیاوش گذشتن او از آتش و سالم بیرون آمدن از آن است. سیاوش نیز سالم از آتش بیرون آمد و به توران نزد افراسیاب رفت و با دختر او ـ فرنگیس ـ ازدواج کرد، اما به تحریک گرسیوز ـ برادر افراسیاب ـ کشته شد.