این رمان درباره زندگی پزشکی است که در شهر «هالینوبلس» متولد شده است؛ شهری که مسلمانان نام «حران» را بر آن گذاشتهاند. این پزشک مسیحی، معاصر دوران «هارونالرشید»، خلیفه عباسی است. او ناچار میشود به دلیل احضار هارون، دیر انطاکیه را ترک کرده و به سمت درباره او برود. در ادامه داستان، پزشک مسیحی که «ذکریای رومی» نام دارد، خبردار میشود که علی بن موسی (ع) در مدینه است. بنابراین چون حدس میزند مأموران هارون از مسیر حرکتش به سمت مدینه خبر دارند، تصمیم میگیرد مسیرش را عوض کند تا سواران نتوانند آنچنان که توقع دارند او را در مدینه پیدا کنند. طی اتفاقاتی که در ادامه رخ ميدهد پزشک مسیحی به کسوت شاگردان امام رضا (ع) درمیآید و... .